مهر ورزی
نیمه ماهی نه یی ، در خاک غلطیدن چرا
روی نقش دل غبار درد مالیدن ،چرا
این تن فیزیکی تو ، عاقبت گردد ، فنا
حرص را از سر گذارو کاسه لیسیدن چرا
چون نسیمی می رود از پیش عمر ما ، أسف
غفلت محض است که چون غنچه نخندیدن چرا
گر بگیرد دست کوری ، کودکی عبرت بود
پیر دانا گر نماید پند ، رنجیدن چرا
تا که طاق نصرتت محکم بپا استاده است
پیش باد سرد نومیدیت ، لرزیدن چرا
زخم هجران را توان با طاقتی مر هم گذاشت
خون و خونابه زقلب تنگ پالیدن ، چرا
در قفای یار رفته جز صبوری چاره نیست
اشک بی حاصل زدیده گرم باریدن ، چرا
هر کجا ماهی است ، مسکین چشم دیدن بر مَنه
جای عشق ومهر ورزی ، خار خالیدن چرا